کد مطلب:304389 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:268

ابداع و کاربرد آن
واژه ابداع، به عنوان یك اصطلاح فلسفی، به طور عمده از سوی فیلسوفانِ مسلمان، خصوص شیعیان، و بیش از همه توسط اسماعیلیان و همفكران ایشان به كار رفته است. متكلّمان و به ویژه معتزله، این واژه را كمتر به كار می برند و بیشتر از اصطلاحات خلق و ایجاد و تكوین، استفاده می كنند. همچنین در نخستین نوشته های مربوط به اشعریان، واژه ابداع به چشم نمی خورد. ابوالحسن اشعری، خود در مسئله اثبات وجود باری، هرگز واژه هایِ ابداع یا مُبدعِ را به كار نبرده است؛ امّا در دوره های بعد، تحت تأثیر نوشته های فلاسفه، واژه ابداع و مشتقّات آن به آثار این نحله نیز راه یافت.

به عنوان نمونه، عبدالكریم شهرستانی در مهمترین اثر كلامی خود، «نهایة الاقدام فی علم الكلام»، می گوید: در میان همه اهل ملل، عقیده [مذهب] اهل حق، این است كه جهان، مُحدَث و مخلوق است و باری تعالی، آن را پدید آورده و ابداع كرده است. [یعنی]خدای تعالی بود و چیزی با وی نبود؛ و گروهی از اساطین حكمت و قُدمای فلاسفه، در این عقیده با ایشان موافقت داشته اند. وی در جای دیگری از همان كتاب می نویسد: قبل از جهان، به قبلیّت ایجاد و ابداع، نه قبلیّت ایجاب بِالّذات و نه قبلیّت زمانی، جز موجِد و مُبدِع آن نیست؛ چنانكه فوق جهان، به فوقیّت اِبداع و تصرّف، نه فوقیّت ذات و فوقیّت مكان، جز مُبدع نیست. از سوی دیگر، نخستین كاربردِ واژه ابداع را در احادیث ائمّه شیعه(ع) می یابیم كه در باره مسئله آفرینش الهی، به طور قطع، با در نظر داشتن واژه های قرآنی صُنع و بدیع، ابداع را در آفرینش آغازین به كار برده اند. در اینجا به نمونه هایی از این گونه احادیث اشاره می شود:

1. امام رضا(ع) در پاسخ عمران صابی فرمود:

وَ اعْلَمْ اَنَّ الْاِبْداعَ وَ الْمَشِیَّةَ وَ الْاِرادةَ مَعناها واحِدٌ وَ اَسْماؤُها ثلاثةٌ وَ كانَ اَوَّلُ اِبْداعِهِ وَ اِرادَتِهِ و مَشیَّتِهِ الحروفَ الَّتی جَعَلَها اَصْلاً لِكُلِّ شی ءٍ وَ دَلیلاً عَلی كُلِّ مُدْرِكٍ وَ فاصِلاً لِكُلِّ مُشْكِلٍ.... [1] بدانكه معنای ابداع و مشیّت و اراده، یكی است با سه نام، و نخستین ابداع و اراده و مشیّت وی، حروف الفباست كه آنها را اصل هر چیزی، و دلیل هر مُدرَكی، و گره گشای هر مشكلی قرار داد...

آن حضرت، سپس در ادامه گفتارش در باب حروف فرمود:

فَالْخَلْقُ الاَوَّلُ مِنْ اللَّهِ - عَزَّ و جَلَّ - الاِبداع لا وَزْنَ لَهُ وَ لا حَرَكَةَ وَ لا سَمْعَ وَ لا لَوْنَ وَ لا حِسَّ. [2] نخستین آفرینش خداوند - عزَّوَجلَّ - ابداع است كه نه آن را وزنی است و نه حركتی، نه سمعی، نه رنگی و نه حسّی.

2. یكی دیگر از نخستین منابعی كه واژه و مفهوم ابداع در آن یافت می شود، نوشته های منسوب به جابر بن حیّان است كه گفته می شود شاگرد حضرت امام صادق(ع) بوده است. وی در یكی از نوشته هایش نظریّه «كمُون» و ابداع را بدین نحو بیان می كند:

«تَجَنُّسی [بررویشی] كه از ظهور برخی چیزها از بعضی دیگر پدید می آید؛ مانند جنین از نطفه، و درخت از دانه، و كمیّت از كمیّت، و كیفیت از كیفیت و مانند اینها، از دو حال بیرون نیست: یا اینكه از نهفتگی برخی چیزها در برخی دیگر است؛ مانند گفته مانَویان، یا از استحاله و ابداع دوباره از هیچ؛ و این گفته پیروان نظریّه ابداع از هیچ است... ظهور برخی از اجسام و اجساد از برخی دیگر، ممكن نیست كه از كمُونِ (نهفتگی) برخی در برخی دیگر باشد و آنچه ممكن نیست، ممتنع است؛ و اگر آن به علّتی جز كمُون باشد، همان گفته پیروان نظریّه ابداع باقی می ماند... امّا پیروان نظریّه ابداع، قائل به توحیدند و گفته مانویان و كسانی را كه پیرو نظریّه كمونِ برخی چیزها در برخی دیگرند، باطل می شمارند. [3] .

تا آنجا كه از منابع بر می آید، واژه های اِبداع، اِبتداع، مُبدِع، مُبْدَع و بدیع، به عنوان تعابیری فنّی، برای نخستین بار پس از قرآن كریم، در گفتارها و استدلالهای امامانِ شیعه(ع) و بخصوص در سخنان علی(ع) كه غنی ترین و پرمایه ترین گفتارها را در تبیین معارف توحیدی دارد و پیش از او در خطبه پر جاذبه و ماندگارِ همسرش، فاطمه(س) - كه مورد بحث ماست - در زمینه آفرینش آغازین، به كار رفته است: «اِبْتَدَعَ الْاَشیاءَ لا مِنْ شَی ءٍ كانَ قَبْلَها».


[1] التوحيد، ص436.

[2] التوحيد، ص436.

[3] دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج2، ص373.